سلام خانم دكتر مجد عزيز

زبان قاصره از بيان احساس

بعد از اون چهارشنبه شوم و تئاتر بازيهاى ج ا براى بيان واقعيت ما هم در ونكور پا بپاى شما و همه بازماندگان پرواز اوكراين يك چشممون خون بود و يكيش اشك

از تصور اينكه تن و بدن پاك و زيباشون مثل گلى كه پرپر شده توى دشت ريخته بود گريه مون سرازير بود و دستمون كوتاه كه دستى بگيريم به كمر شكسته پدران و مادران بازمانده و عزيز از دست داده

اينجا تا چند هفته يكشنبه ها مراسم بود: بكبار كوكيتلام،  يكبار سالن اجتماعات بزرگ ايرانيان جوود در تيلر وى

تجمعهايى روبروى شهردارى نورث و در كوكيتلام در هواى آزاد با وجود سرماى شديد اون چند شب

مراسم مسجد الغدير و يوبى سى، دكتر سليمان پناه هم كه خاص محمدحسين و زينب جان بود، جاى خود داره.

منم مثل مرغ سركنده بدنبال بهانه اى كه دلم قرار پيدا كنه از اين مراسم به اون يكى مى رفتم. خواستم بدونيد از شما دور بوديم اما مدام فكرمون ايران بود. به خواهر عزيزت سلام برسون بگو كه باهاش همدرديم.

و چه عجب همه جا ذكر خير اين دو جوان رعنا بود، بخصوص ما كه مسجدى هستيم در و ديوار مسجد و مدرسه خاطرات اين خواهر و برادر رو يادمون مياره. آفرين به اين تربيت

شيما و شيداى من هر دو رو مى شناختند: عكس محمدحسين رو به شيدا نشون دادم قبل از اينكه بگم چه اتفاقى افتاده، گفت: اين معلم نمازمون بود😭

با اينكه چند سال پيش بود و شيدا اون موقع بچه بود، از روى عكس شناخت.

ولى خوش بحالشون. دير يا زود همه ما رفتنى هستيم و فقط اعمال ما مى مانند. اين گلهاى نوشكفته در اين كوتاه مجالى كه داشتند كسب آبرو كردند براى صاحبمون،امام زمان ع

جاشون خوبه ولى غم نبودنشون خيلى سنگينه. خدا صبر بده. دوستتون داريم🌷

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Fill out this field
Fill out this field
Please enter a valid email address.
You need to agree with the terms to proceed