سلام آقای دکتر
عرض ادب و احترام
از صمیم قلب و با تمام وجودم خدمتتون تسلیت عرض میکنم و آرزوی صبر و سلامتی برای شما و همسر محترم در این غم بزرگ را از خداوند متعال خواستارم
در این یک ماه گذشته من شخصا به عنوان یک دوست و برادر محمدحسین دوران سختی را گذراندم و این غم و فراغ برایم سخت بود و قطعا میتوانم درک کنم این تجربه برای شما هزاران مرتبه سخت تر و طاقت فرسا تر بوده است
ان شا الله در اولین فرصتی که به ایران سفر کنم برای عرض ادب حضورا خدمتتان خواهم رسید
آشنایی من با محمدحسین برمیگردد به سال آخر او در دبیرستان نیکان
من تازه فارغ التحصیل شده بودم و او سال سوم دبیرستان را آغاز کرده بود
بنا به امر و دستور حاج آقای کاشانی من از بدو آن سال تحصیلی بعد از فارغ التحصیلی در دبیرستان در بخش پژوهش مشغول به فعالیت شدم و تحت نظر محمد آقای کاشانی مشغول بکار شدم. آن زمان محمد آقا با محمدحسین جدای از فضای درسی روتین مدرسه کارهای فوق برنامه و آمادگی المپیاد کار میکردند و این باعث ارتباط هرچه ما شد
گذشت و محمدحسین مهاجرت کرد و این ارتباط خیلی کاسته شد تا اینکه من حدودا دو سال پیش مهاجرت تحصیلی کردم به آمریکا
از همان بدو مهاجرتم که یک متن در اینستاگرام نوشتم، محمدحسین بازخورد بسیار احساسی به متن داد و گفت این درد و دل و حرف دل من است از مهاجرت (متن اون نوشته را خدمتتان میفرستم)
بعد از مدتی به من پیام داد که در دانشگاه تورنتو پذیرفته شده و از من سوال کرد اگر کسی را در آن منطقه میشناسم
از آنجایی که من خانواده همسرم در تورنتو زندگی میکنند و برادر همسرم (زهیر اثنی عشری) دانشجوی همان دانشگاه هست او را به دوستانی که در تورنتو میشناختم معرفی کردم
این باعث ارتباط هرچه بیشتر ما در آن ایام شد
هر از گاهی بعد از مراسمات جمع جوانان دانشگاه با من ارتباط میگرفت و قدردانی میکرد از معرفی آن دوستان و از ارتباطش با زهیر میگفت
با اینکه اون بسیار فعالانه در برنامه ها مشارکت داشت، برای شکسته نفسی هر از گاهی از زهیر برادر همسرم تعریف میکرد درحالی که به اذعان خود زهیر جان هم فعالیت اون بیشتر و موثر تر بود
تواضع از ویژگی های برجسته او بود
یاد دارم یکبار یکی از دوستان هم دوره ای او (سعید ناطقی عزیز) در اینستاگرام ویدیوی تدتاک محمدحسین را به اشتراک گذاشت و من متعجب از اینکه چرا تابحال از این برنامه او اطلاع نداشتم به او پیام دادم و او با تواضع مثال زدنی ضمن قدردانی از دوستش سعی در کوچک شمردن آن موفقیت داشت
من برنامه بزرگداشت محمدحسین در دبیرستان نیکان را به صورت زنده از طریق اینستاگرام مشاهده کردم
در بخشی اشاره شد نسبت به دستگیری و کمک رسانی او به بقیه
به شدت این خصیصه در او پررنگ بود به حدی که بعد از رفتن او به تورنتو من دوستانی که به تورنتو مهاجرت میکردند را بجای معرفی به برادر همسرم یا افراد با سابقه شهر تورنتو به محمدحسین معرفی میکردم چرا که میدانستم او به قدری برادرانه به همه کمک میکرد که دوستان تازه مهاجرت کرده احساس غریبی نکنند و پروسه تغییر آنها راحت تر باشد
این پروسه به سمتی رفته بود که او همیشه تشکر میکرد از اینکه افراد جدیدی را در آنجا به او معرفی میکنم و او این فرصت را دارد بتواند به انان خدمت کند
خصیصه دیگر محمدحسین پختگی و احترام او به بزرگتر بود
تعریف از خود نباشد بلکه به جهت قیاس و مثال عرض میکنم که اطرافیان مرا به عنوان شخصی میشناسند که نسبت به سنم از پختگی بیشتری برخوردارم و حقیقتا هم کمتر کسی را در زندگی ام دیده بودم که در سن خودم یا پایین تر که از پختگی بالایی برخوردار باشد اما محمدحسین حقیقتا یک استثنا بود و من خودم از این حجم پختگی در او در تعجب بودم
او هم با هم سن هایش به راحتی ارتباط میگرفت هم دوستان کوچک تر هم بزرگتر
و این ارتباط به طوری بود که در عین صمیمیت به شدت مراقب بود احترام بزرگتر ها رعایت شود
بنده با محمدحسین اختلاف سن زیادی اصلا نداشتیم (حدودا کمتر از ۳ سال) و ارتباطمان به خصوص در این ۲ سال اخیر بسیار صمیمانه بود اما بیاد ندارم او یکبار مرا ضمیر تو خطاب کرده باشد
حتی هر از گاهی به شوخی به او تذکر میدادم اما او اصرار داشت که من برادر بزرگتر او هستم و او اینطور راحت تر است
در آخرین دیدارمان که در آمریکا اتفاق افتاد صحبت های زیادی بینمان مطرح شد اما یکی از بزرگترین دغدغه هایی که بایکدیگر مطرح کردیم خدمت به کشورمان ایران بود
او به شدت دغدغه مند بود به ایران بازگردد و به جامعه ایران خدمت کند هرچند که میدانست شرایط خیلی سختی برایش پدیدار خواهد شد اما انگار این سختی را به جان خریده بود
حقیقتش این موضوع خدمت به ایران و بازگشت بعد از تحصیلی از بزرگترین دغدغه های جوانان ایرانی امریکا و کاناداست
در شرایط فعلی وقتی ما در این باره با دوستان اینجا صحبت میکنیم بلااستثنا بازگشت را اشتباه میدانند و سعی در پشیمان کردن فرد دارند اما محمدحسین تنها شخصی بود که مرا و بقیه دوستانش را که احساس میکرد برای ایران مفید فایده هستند تشویق به بازگشت میکرد
ببخشید طولانی شد
در آخر فقط عرض کنم که برای خودم و جامعه ایران ناراحتم که چنین جوان برومندی را از دست دادیم و امیدوارم راه او استوار باشد …
ارادتمند
حامد فتاحیان